
امروز باز هم هزاران نفر بر مزار سیروس قایقران در «کلیور» انزلی که زادگاه او نیز بود، خواهند رفت تا یاد و نام بازیکن بزرگ و دوستداشتنی فوتبال ایران را گرامی بدارند. از همبازیها، دوستان و دوستداران قدیمی سیروس این انتظار هست که در مراسم نوزدهمین سالگرد مسافرت بدون بازگشت او شرکت کنند اما خیل […]
امروز باز هم هزاران نفر بر مزار سیروس قایقران در «کلیور» انزلی که زادگاه او نیز بود، خواهند رفت تا یاد و نام بازیکن بزرگ و دوستداشتنی فوتبال ایران را گرامی بدارند. از همبازیها، دوستان و دوستداران قدیمی سیروس این انتظار هست که در مراسم نوزدهمین سالگرد مسافرت بدون بازگشت او شرکت کنند اما خیل جوانان و نوجوانانی که هرگز حتی کاپیتان را ندیدهاند چرا؟
۱۷ فروردین ۷۷ که اتومبیل سیروس هنگام سفر به تهران و در حوالی امامزاده هاشم با کامیونی برخورد کرد و سیروس و راستین، پسر شیرین سخن او جان سپردند، جوانان ۱۸ یا ۱۹ ساله کنونی هنوز به دنیا نیامده بودند. پس چرا اغلب حاضران در مراسم یادبود سیروس را همین جوانان تشکیل میدهند؟ آنها از پدران خود درباره سیروس چه شنیدهاند؟
آمار و ارقام البته گویای همه چیز هست. قایقران بسیاری از عناوین «اول» را در فوتبال انزلی، گیلان و ایران در اختیار دارد. او اولین بازیکنی است که در ۱۷ سالگی برای تیم بزرگسال ملوان بازی کرد. ملوان آن دوران که پرسپولیس و استقلال را شکست میداد و لرزه بر اندام حریفان میانداخت. او اولین بازیکنی است که در فاصله ۴۸ ساعت ابتدا دو گل به پرسپولیس و سپس یک گل به استقلال زد تا جام قهرمانی حذفی فوتبال ایران را ملوان در سال ۶۹ به انزلی ببرد. او اولین بازیکن تاریخ فوتبال ایران است که با پیراهن یک تیم شهرستانی (ملوان) بازوبند کاپیتانی تیم ملی ایران را در جام ملتهای ۱۹۸۸ بر بازوی خود بست. او اولین بازیکنی است که با گل استثناییاش به کره جنوبی مغرور که تازه از جام جهانی ۹۰ بازگشته بود، نخستین قهرمانی فوتبال ایران در آسیا پس از شکستها و ناکامیهای فراوان را در دهه ۶۰ خورشیدی موجب شد.
او اولین بازیکنی بود که همچنان در نقش سرمربی آن هم در یک تیم بدون تماشاگر به نام کشاورز دست به کار بزرگی زد و با میدان دادن به جوانان گمنام و بدون حامی و ساختن نسلی جدید نه فقط مدتی آن تیم را به رقیب جدی پرسپولیس و استقلال تبدیل کرد، که اصطلاح «بنزین سبز» را با معرفی جوانان خوشفکر در ادبیات روزنامهنگاری ورزشی در ایران پدید آورد.
میتوان نمونههای دیگری از این اولینها را نوشت اما سیروس در زندگی نیز از بسیاری جهات اولین بود و عشق مردم به او بیشتر از همین جهت است. قایقران بدون تردید اولین بازیکن فوتبال ایران بود و شاید البته آخرین که اتومبیل بیامو خود را فروخت و رنو خرید تا هزینه تحصیل و اقامت چند دانشجوی رودباری را پرداخت کند که در زلزله ۳۱ خرداد ۶۹ تمام اعضای خانواده و همهچیزشان را از دست داده بودند. بسیاری از کسانی که صحنه تصادف سیروس را دیدند، از خود پرسیدند که سیروس قایقران باشی و کاپیتان فوتبال ایران و بازیکن لیگ قطر و آنگاه سوار رنو شوی؟
کاش سیروس امروز دقایقی سر از خواب و خاک برمیداشت و میان دوستان و دوستدارانش میآمد تا از زبان آنها میشنید که پس از گذشت ۱۹ سال نیز هنوز و همیشه اولین بلکه برترین و بهترین است.
نویسنده: سهراب عاقبتی